.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
نقادی، مردد بر دو راهی جراحی یا جلادی!

مدیران جامعه، بخشی از واقعیت های زنده اجتماعی اند که دارای مراحل فراز و فرود و یا همان رشد و افت متداول اند و افراط و تفریط در باره آنها از عدالت خارج است و نسبیت نگاه نسبت به آنها، پذیرش همین واقعیت معمولی است که در خصوص همه پدیده های اجتماعی، عمومیت و مصداق دارد!

بت سازی و عصمت بخشی به مدیران جایزالخطاء، به همان اندازه افراط و اشتباه است که اگر بخواهیم مدیران را تفریط گرایانه، سیبل میدان تیر فرض کرده و رابطه خود را با آنها، رابطه یک تیرانداز با خال سیاه تلقی کنیم و دائماً در صدد شلیک به مرکز توانایی ها و عملکردهای آنها باشیم!

چرا که به استناد ارزیابی های دقیق و آنالیزهای تخصصی و آماری، گمان می رود که هر دو نگاه، ظلم است، نگاه اول، ظلم به مردمی است که خواهان اصلاح رفتار مدیریتی آنان و بهبود امور جامعه و زندگی خویش اند و نگاه دوم هم ظلم به مدیرانی است که در کنار نقاط ضعف مکشوف،نقاط قوت متعددی هم دارند که متاسفانه مورد ملاحظه قرار نگرفته و این یکسویه نگری ها مانع از عدالت ورزی نسبت به آنان می شود!

من قبول دارم که قلم نقد، همانند تیغ برانی است که پیکره مدیریت جامعه را می شکافد و زخم می کند، اما این تیغ، تیغ جلادی نیست که به انگیزه قتل و نابودی سوژه مورد هجوم، از نیام بیرون کشیده می شود و قربانی می گیرد، بلکه تیغ نقد، تیغ جراحی است که دنبال نجات بخشی و شفادهی به سوژه مورد پردازش است و نه تنها قربانی نمی گیرد و مدیری را از حیز انتفاع خارج نمی کند، بلکه به پیکره نیمه جان مدیریت در حال سقوط برخی از مدیران، جانی دوباره بخشیده و تجدید حیات مدیریتی آنها را در دستور کار خود قرار می دهد!

بنظر من، نقادی که به نقد مومنانه مدیران می پردازد، و انصاف و عدالت و مهارت را رعایت می کند، همچون طبیب حاذقی است که تلخی دارویش به شفابخشی آن می ارزد و بیمار زیرک از آن استقبال می کند، طبیبی که درد ناشی از تزریق آمپولهایش، شیرین جلوه می کند و بیمار عاقل نه تنها از آن نمی گریزد، بلکه برای دریافت چنین دردهایی، داوطلب هم می شود! پزشکی که زخم ناشی از تیغ جراحی اش، بوی عطوفت می دهد و کسی از آن برداشت خشونت نمی کند و بیمار آگاه به آن احساس نیاز مبرم می کند و هزینه های زیادی را برای قطعی کردن برخورداری از همان تیغ ها، متحمل می شود!

چگونه ممکن است و کجای این کار عاقلانه و حکیمانه است که مدیر بیماری، با بداخلاقی و ترشرویی، خود را از نعمت حیات بخش نقد محروم نگه داشته و در کودکانه ترین وضعیت مواجهه با طبیب، نسبت به نسخه های شفابخش آن احساس غنا و بی نیازی کرده و از استعمال داروهای تجویزی استنکاف ورزد!

از شما می پرسم که اگر طبیبی ناشیانه به امر درمان بپردازد و تلفاتی را متوجه جامعه کند، آیا بازار طبابت تعطیل می گردد، یا اینکه طبیب ناکارآمد از جرگه پزشکان کنار گذاشته می شود؟! و در ادامه باید بپرسم که اگر، نقادی در غیرمنصفانه ترین مواجهه با مدیری، تیغ جراحی را با تیغ جلادی اشتباه گرفته و یا به دلیل عدم مهارت، قلم خویش را بد چرخانده و به جای آنکه ابرویی را درست کند، چشمی را کور کرده است، آیا بازار نقد باید تعطیل شود و یا اینکه باید آن عنصر نامطلوب را بیرون انداخت؟!

حقیر که خود دستی در بازار نقد دارم، در مطالعه مقاله های کسانی که در زمین نقد، داوری می کنند، بارها و بارها به عینه دیده ام که متاسفانه گاهی بجای داوری منصفانه، یار دوازدهم تیم حریف شده و عامدانه قصد دارند تا تیم رقیب را ببازانند!

اما این بی عدالتی ها و کژراهه روی ها، همه واقعیت های بازار نقد را شامل نمی شوند و بلکه واقعیت بسیار کوچکی از بازار بسیار گسترده نقد اند و بی انصافی محض است در حالیکه می توان یک یا دو سیب گندیده و فاسد را از جعبه جدا کرد و به زباله دان انداخت، یک جعبه سیب سالم به دور ریخته شود!!

باید بپذیریم که مدیران جامعه، به دلیل آلودگی های ذاتی محیط های مدیریتی اعم از اخلاقی و عملکردی، همواره در معرض بیماری های واگیر و نیز ویروس ها و میکروب های مهلک اند و فرار از شفاخانه نقد، ناشی از صبابت و گریزی کودکانه است و مدیران ارشد جامعه که نقش والدین مجرب را برای این مدیران جوان و کم تجربه ایفاء می کنند، باید آنها را توجیهات منطقی، قانع کرده و روی تخت های کلینیک نقد بنشانند تا نقاد با بهره گیری ماهرانه از دستگاههای مدرن آنالیزی، بیمار خود را در چکاپ کامل قرار داده و اصطلاحاً از ام.آر.آی نقد، گذر دهد!

بنا بر این من عقیده دارم که هر مدیری که مقاومت و مخالفت بیشتری نسبت نقد در باره خود نشان می دهد، او بیمارتر است و ضرورت درمان او از همه مدیران بیشتر است و کوتاه سخن اینکه او علاوه بر نارسایی رفتاری، دارای نارسایی های روانی و عقلانی نیز هست و باید او را بیشتر مورد پردازش قرار داد و در نقطه مقابل نیز، هر منتقدی که بجای روحیه جراحی و قاطعیت نقادی، روحیه جلادی و قاتلیت فردی دارد، او بیش از مدیرانی که مورد نقد قرار می گیرند، مستحق درمان است و باید روانکاوی شود!

علیهذا در مرتبه اول، نقاد برتر کسی است که خود را از فضای درمان خلاص کرده و به فعالیتهای بهداشتی بپردازد و بجای آنکه منتظر مراجعه و استقبال از بیماران خویش بماند، توان خود را مصروف ایجاد فضای تطهیر و تنویر نموده و با تذکرات و رهنمودهای پیشاپیشی، مانع از ابتلای مدیران به بیماریهای خاص گردد و در مرتبه دوم باید گرایش درمانگری داشته باشد!

توسعه اتاق های فکر و ایجاد هسته های مشاوره، در اصل گامهای بهداشتی اند و بنظرم به مراتب ارزشمندتر از گامهای درمانی اند و ما باید به توسعه فرهنگ بهداشتی بیشتر از توجه به گسترش امکانات درمانی، مبادرت ورزیم، اگر چه درمان، ضرورتی انکارناپذیر برای مبتلایان جامعه است!

گسترش دیدگاهی، افزایش ظرفیتی، پالایش تحلیلی، آمایش محیطی، پردازش تخصصی، آموزش مدیریتی و نهایتاً پژوهش در زمینه آثار مثبت نقد، مدیران ما را از دو راهی تردید نجات داده و بجای تعبیر جلادی برای نقد، یقیناً تفسیر جراحی از آن را باور کرده و حتی تبلیغ خواهند کرد!

نصیحت گوش کن جانا، که از جان دوست تر دارند/جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را!

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه-


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.139 seconds.